لحظه ای درنگ



مطالعه مستمر و تدریس عملی این کتاب کمک می کند تا

تفکر و تعقل خود را به سطوح بالاتری برسانیم و طرز فکر بهتری داشته باشیم.

غصه ها و عصبانیت هایمان را به حداقل برسانیم.

از اشتباه در برداشت ها و تصمیم گیری ها پیشگیری کنیم

در حل مسایل به مهارت برسیم.
⏪⏪ با خواندن این کتاب به بدیهی ترین نکات و اطلاعات بر می خوریم. اغلب این موضوعات را همه می دانیم؛ امّا به علّت عدم توجّه و تفکّر، با انبوه مشکلات ذهنی و اجتماعی روبرو می شویم.

اگر به دنبال انتخاب روشی در مشاوره و راهنمایی هستید که مخاطب را به بینشی در افق های بالاتر و خود مدیریتی در هیجانات و رفتارها و حل مسایل زندگی برساند؛ شایسته آن است تا مهارت های تفکر برای زندگی بهتر» را در او تقویت کنید 
و کتاب . لحظه ای درنگ» در کمک به این امر بسیار راهگشا است.

این کتاب در صدد است تا در راستای تولید علم اسلامی، گامی هر چند اندک برداشته، طرحی جدید را در خصوص آموزش مهارت های زندگی بر اساس تقویت مهارت های تفکر با ملاک های عقل و وحی، ارائه کند.



کتاب . لحظه ای درنگ»، مشتمل بر پنج فصل به شرح زیر است

1⃣فصل اوّل: کلیّات و اصول تفکّر و تعقّل

این فصل به ما کمک می کند تا دریابیم هدف از هر کاری که انجام می دهیم چیست؛ بین بد، بدتر و بدترین، کدام را برگزینیم و با بیان در مجموع 17 اصل اساسی، قدرت تحلیل مسائل پیرامون ما را افزایش می دهد.

نویسنده برای درک بهتر مخاطب، اصول اساسی تفکّر را، با نثری ساده و روان بیان می کند و در یک و یا نیمی از صفحه، نکته طرح شده را به پایان رسانیده و  اغلب نتیجه ای کاربردی و اصولی در ذهن خواننده ایجاد می کند.

برای نمونه ذیل اصل اوّل با عنوان ابتدا هدف از هر کاری را مشخص کنیم» آمده است:

امیر المۆمنین علیه السلام» از قول پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله» فرمودند: اذَا هَمَمتَ بِأمرٍ فَتَدَبّر عَاقِبَتَه .» چون قصد انجام کاری را داشتی؛ در عاقبتش اندیشه کن؛ اگر خیر و رشد بود دنبال کن و اگر انحراف بود؛ رهایش کن.

قرار است به پارک برویم. اوّل ازخود بپرسیم: برای چه به پارک برویم؟

برای این که خوش بگذرد، تفریح کنیم، به آرامش برسیم.

اگر هدف را تعیین نکنیم برای این که کجا بنشینیم، چه بخوریم، تا کی بمانیم . باهم بحث و دعوا می کنیم و بعد از چند ساعت، خسته و ناراحت بر می گردیم.

کتاب . لحظه ای درنگ»، با نثری روان و سرشار از نکات اصولی به همراه مثال های ملموس و جذاب، سعی در پرورش مهارت های تفکّرمان دارد. مریم ادیب» در نگارش این کتاب، برای رساندن اطلاعات به مخاطب، از رفتن به حاشیه می پرهیزد و تلاش می کند تا از همان ابتدا هر آنچه را که آدمی به منظور داشتن زندگی زیبا در پس تفکّر صحیح نیازمند است؛ با ساده ترین و پر محتواترین عبارات بیان کند
و سپس بعد از بیان چند نمونه مثال دیگر به این نتیجه می رسد که: 

هر که در عاقبت کار نِگریست، در عاقبت کار نَگریست.


2⃣فصل دوّم: مهارت های ارتباط مۆثر

پس از بیان اصول اساسی تفکّر در فصل گذشته، حال نوبت به ارائه 21 راهکار برای رسیدن به مهارت ارتباط مۆثر با خود و دیگران می رسیم. این فصل، راهکار صحیح توجه به شرایط دیگران و خوب گوش کردن را در ما می پروارند و به ما می شناساند که خوب حرف زدن و بد حرف زدن چه تفاوت هایی دارد و در نهایت توانایی برقراری ارتباط صحیح با خود و دیگران را در خواننده ایجاد می کند.


3⃣فصل سوّم: مهارت های برخورد با مشکلات

اگر می خواهیم بدانیم که چرا بسیاری از چیزهایی که می خواهیم نمی شود؛ مشکلات قابل حل چه هستند، چگونه تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم، این فصل بسیار راهگشا است. این فصل با ارائه 9 راهکار، مهارت ما در برخورد با مشکلات را افزایش می دهد.


4⃣فصل چهارم: مهارت های فکری پایه

اگر ما شیوه صحیح فکر کردن را بیاموزیم به راحتی می توانیم بر رویدادهای پیرامون خود تمرکز کرده و راه حل بسیاری از مشکلات خود را دریابیم. این فصل به زیبایی با ذکر 20 نکته کاربردی، روش تفکّر خلّاق را در ما می پروراند.


5⃣فصل پنجم: فکرهای خوب از خداست

در فصل پایانی نویسنده در تلاش است تا ارتباطی بین مخاطب و خالق خود برقرار سازد و راز و رمز رسیدن فکرهای خوب به ذهن را به او بنمایاند.

اگر ما شیوه صحیح فکر کردن را بیاموزیم به راحتی می توانیم بر رویدادهای پیرامون خود تمرکز کرده و راه حل بسیاری از مشکلات خود را دریابیم. این فصل به زیبایی با ذکر 20 نکته کاربردی، روش تفکّر خلّاق را در ما می پروراند.



✅  بارها شنیده ایم: فکر کن، تفکّر خوب است» 
گفته اند: سعی کن طرز فکر خودت را عوض کنی و برداشت های بهتری از رویدادهای اطرافت داشته باشی.» اما کمتر به ما گفته اند که چگونه تفکّر بهتری داشته باشیم. گاهی گمان می کنیم از صبح تا شب فکر می کنیم؛ اما به دلیل آن که تفاوت خیال پردازی، توهّم و تکرار خاطرات را، با تفکّر صحیح و استفاده از عقل نمی دانیم، اسیر هیجانات و برداشت های غلط از زندگی می شویم.
 

کتاب . لحظه ای درنگ» ، 
با نثری روان و سرشار از نکات اصولی به همراه مثال های ملموس و جذاب، سعی در پرورش مهارت های تفکّرمان دارد. 

مریم ادیب» در نگارش این کتاب، برای رساندن اطلاعات به مخاطب، از رفتن به حاشیه می پرهیزد و تلاش می کند تا از همان ابتدا هر آنچه را که آدمی به منظور داشتن زندگی زیبا در پس تفکّر صحیح نیازمند است؛ با ساده ترین و پر محتواترین عبارات بیان کند.

یکی از نقاط مثبت این کتاب، بهره گیری از آیات و روایات در بیان مطالب است و نویسنده با راهنمایی گرفتن از خالق و پرورش دهندگان تفکّر صحیح، سبکی نو در مشاوره و آموزش مهارت های زندگی را ترسیم می سازد.
#معرفی_لحظه_درنگ



بسم الله الرحمن الرحیم

✨✨یا ولی الحسنات✨✨

فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

۷: همه یا هیچ، سیاه یا سفید


امام علی ( ع) : نادان را نمیبینی مگر در افراط یا تفریط
کسانی که فقط صفر و صد را میشناسند، اغلب از واژه ی همه یا هیچ استفاده میکنند. یا همه راستگو و درستکار هستند یا همه و . یا زندگی مشترکشان عالی است، یا طلاق بهترین راه است.
یا نمره فرزندشان از هر لحاظ بیست میشود یا بی ارزش و غیر قابل تحمل است.

غافل از اینکه تمام رنگها سفید یا سیاه نیستند و انواع و اقسام خاکستری در این بین است.
زیبایی با نمره ی ۱۶ هم زیباست. بچه با معدل ۱۴ هم با استعداد است. اگر فرزندت مؤدب ترین و درس خوان ترین نبود، بدترین و خنگ ترین هم نیست، اگرچه با ناسپاسی ها و تحقیر ها ممکن است به آنجا هم برسد.
اگر کسی به ما پول قرض نداد، همه ی صفاتش بد نیست.
اگر همسرت بهترین آدم دنیا نبود، بدترینش هم نیست.او هم یک انسان است و بنده ی خدا. میشود با بنده های خدا ، خوب رفتار کرد بدون اینکه همه فکر کنیم ، همه باید. و هیچ کس نباید

. همه ی ما هم خوبی داریم، هم اشکال و ایراد

اگر نمره ی زندگی مشترکمان ۲۰ نبود، لازم نیست آن را به زیر صفر برسانیم. با نمره ی ۱۲ هم میشود زندگی کرد . میشود آن را به مرور زمان به ۱۳ و ۱۴ رساند و باز هم پیش رفت.

اگر هدف آرامس و ارتقا است، ناچاریم آنقدر خوبی ها را تشویق و تحسین کنیم تا توانمندی ها به مرور بیشتر و زندگی به مرور زیباتر شود.

سوره مبارکه لیل : پس اما کسی که به دیگران بخشید و پرهیزکاری کردو نیکی ها را تصدیق کرد ، راه آسانی ها را برایش هموار میکنیم.



بسم الله الرحمن الرحیم

یاخیر الرازقین

فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

۶ = جوگیر نشویم.

هرکس معیارهای صحیحی برای درستی و نادرستی نداشته باشد،  

مرتب تحت تاثیر محیط اطراف قرار میگیرد. در امتحان های چهار 

گزینه ای اگر توجهت به پاسخ درستی باشد که در ذهن داری، تردید 

نمیکنی.اما اگر پاسخ های مشابه و جالب دیگر نظرت را جلب کرد، 

جوگیر میشوی و پاسخ غلط می دهی.کسی که جواب درست و 

قانون درست را میدهد اما توجه به مد روز و احوالات اطرافیان 

حواسش را پرت میکند، اختیار و انتخاب ( یعنی خیر گزینی و

 نخبه گزینی اش) را از دست میدهد و دچار انتخاب و رفتار غلط

 میشود.

همه ی عوامل دنیا دست به دست هم داده اند تا تعادل ما را به

 هم بزنند و رفتارها و توجه مان را به بیراهه بکشانند.

                        مواظب باشیم جوگیر نشویم

شناگر بر شرایط بیرون سوار میشود و تعادل خود را تا مقصد حفظ

 میکند، اما آنکه غرق میشود شرایط بیرون بر او غلبه کرده، چون

 چون آنچه را نباید فرو ببرد به درونش راه داده است.

اگر ملاک های خود را با خدا و پیامبرش تنظیم کنیم آن وقت مردم

 هرچه بگویند، تند بروند،کندی کنند،اضافه بدهند یا کم بگذارند، زیاد

 بخندند، زیاد بخورند یا کلمات نسنجیده بر زبان بیاورند، روشهای

 باطل مد شود یا نجابت و حق از مد بیفتد، نوع توجه و ملاک

 انتخاب ما رضایت خداست.

اگر همه ترسیدند و پشت به مسلم بن عقیل را خالی کردند، پیرزنی

 هست که او را پناه دهد. کوفیانی هم هستند که زینت بچه ها را

 میکنند و اشک میریزند و میگویند: چه کنیم اگر ما نبریم دیگران

 میبرند❌❌❌

آنقدر در قرآن ، پیروی اکثریت و راه و رسم های باطل مذمت

 شده که در خاطر بماند.

سوره مبارکه لقمان آیه ۲۱

و چون به آنها گفته شود از آنچه که خدا فرو فرستاده پیروی کنید، گویند: ( نه) بلکه از آنچه پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروی میکنیم! آیا( از آنها پیروی میکنند ) هرچند که شیطان آنها را به سوی عذاب شعله ور دعوت کند؟



یا خیرالرازقین
فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

اگر میخواهی بهترین باشی،بد نباش.

امیرالمومنین(ع): هرکه دانا باشد، خود را توقف دهد.
بسیار پیش می آید که نمیدانی بهترین راه حل،بهترین تصمیم یا بهترین عملکرد چیست. یعنی نمیدانی که چه کار باید بکنی اما میدانی چه کارهایی را نباید بکنی
اگر این خط قرمز ها را مراعات کنی، از بهترین ها میشوی، خرابکاری نمیکنی، خود را به خاطر دیکران به هر خطایی مبتلا نمیکنی و خدا تو را در ادامه مسیر یاری میکند.
گاهی برای رسیدن، باید نرفت.
اگر میخواهی خیلی خوب باشی، لطف کن اینقدر بد نباش.⛔️اذیت نکردن و چوب لای چرخ دیگران نگذاشتن، تمسخر نکردن، دخالت نکردن، تحمیل نکردن و خیلی از نکردن های دیگر عبادت است.
حتی سکوت و تماشای آدم هایی که دارند زندگیشان را میکنند خیلی بهتر از سرکشیدن در هر موضوع، و قیل و قال به راه انداختن است.
مثال: میخواهی بهترین پذیرایی را از مهمانت بکنی، به او میگویی: باید زود بیایی، نمی گذارم حالا بروی، باید این را بخوری، باید آنجا بشینی، چرا آن روز پیش ما نیامدی؟ چرا به ما توجه نمیکنی 



یا غیاث المستغیثین
فصل اول :کلیات و اصول تفکر و تعقل

۲.کدام مهم است؟ کدام مهمتر است؟

گاهی ما در زندگی بسیاری از امور مهمتر زندگی را فدای امری مهم میکنیم صرفا به دلیل اینکه کار خوبی است. بدون اینکه آن کار را در کنار کارهای دیگر بسنجیم و مهمتر را پیدا کنیم.

ما میتوانیم مهمی را از دست بدهیم تا مهمتری را حفظ کنیم، لذا به خاطر هر مهمی زندگی را بحران زده نکنیم.
بزرگی فرموده اند:از ما عمل چندانی نخواسته اند مهمتر از عمل کردن عمل نکردن است.



یا خیر الرازقین
فصل اول :مهارت های پایه

۱. ابتدا هدف از هر کاری را مشخص کنیم

باید حواسمان به اهداف و عاقبت کارهایمان باشد .
در حدیثی از امام علی ( ع ) داریم که : چون قصد انجام کاری را داشتی در عاقبتش اندیشه کن، اگر خیر و رشد بود دنبال کن و اگر انحراف بود رهایش کن.
از کارهای کوچک  تا کارهای بزرگ زندگیمان باید بر اساس برنامه و هدف مشخصی باشد ( اینکه چه چیزی بخوریم/ کجا برویم/چه بپوشیم/ چه بگوییم و. ) 
و اگر بدون هدف کاری کنیم مطمئنا با شکست روبرو و اون عمل در دنیا حبط میشود.



یا عالی، به حق علی
فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

۱۱: مراقب وظیفه خود باشیم

من کان له فی نفس واعظ کان علیه من الله حافظ. هر که واعظی درونی داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانی است. 
امام علی (ع)

پیامبران که بهترین بندگانند، فقط به وظیفه ی خود در برابر خدا عمل میکردند. اگر همه ی مردم درست شدنی بودند، پیامبران که از همه شایسته تر و داناتر بودند، درستشان میکردند. این همه تکرار قرآن در مورد اینکه:
اکثرالناس لا یعقلون، اکثرالناس لا یشکرون، اکثرهم لا یومنون و . خبر از این میدهد که اغلب مردم ممکن است بنای اصلاح نداشته باشند، شما یک نفر اگر خواستی لطف کن جوگیر اکثریت نباش.

آیا وقتش رسیده که باور کنیم، اگر امر به معروفی در کار است، وظیفه ی ما در برابر خداست( تا شرایط تاثیر را در صورت امکان فراهم و روش درست را یاد بگیریم)، نه وظیفه ی مردم که فورا خوب بشوند؟ امیرالمومنین ( ع) میفرمایند : وامر بالمعروف تکن من اهله» امر به نیکی ها کن تا اهلذآن شوی.

خود ارزیابی، خود تصحیحی و حساب کشیدن از خود، امری لازمی است. چه خوب است که مادر، پدر، معلم و هرکه در امری مسئولیت و نقشی دارد، رفتارهای خود را مرور کند، خطاهای خود را بیابد، از نوع اندیشه و طرز عمل خود ایراد بگیرد و از دیگران نیز برای نقد و اصلاح خود کمک بخواهد.

به هشدار امیرالمومنین( ع) توجه کنیم: 
هرکه خود را به غیر نفس خویش مشغول سازد :
۱. در تاریکی ها حیران گردد.
۲. در هلاکت گرفتار شود.
۳. شیاطین او را در طغیانش استمرار داده و بدی اعمالش را برایش جلوه می دهند.


     درس هشتم ۱۳۹۵/۳/۲۹»   
یا فارج کل مهموم
فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

۱۰: خیال میکنیم حرص خوردن هم کار است.

از نظر مردم هرگونه تلاش یا فعالیتی  کار» محسوب میشود، خواه این عمل منجر به حرکت مثبت یا اثر خیری شودیا نشود.اما از نظر علم فیزیک تنها در شرایطی خاص که نیرویی باعث جابجایی جسمی شود، میتوان به آن واژه ی کار را نسبت داد.
دو نفر با هم دعوایشان میشود و هیچ کدام هم به حرف ما گوش نمیدهند.نمیتوانیم برایشان کاری کنیم اما حرص میخوریمهمه چیز را تعطیل کرده و دست از زندگی میکشیم.❌❌

اگر کسی خوب تلاش میکند، کتابی مینویسد،جایی را آباد میکند، با آدم های زیادی رفت و آمد دارد و ما نمیتوانیم مثل او باشیم، اما میتوانیم حرص بخوریم ، حسادت کنیم، اعتراض کنیم و از بخت بد خود ناله کنیم.

خیال میکنیم حرص خوردن هم کار است. کسی نمیداند خدا کدام کار کوچک یا بزرگ را بهتر می پذیرد.به جای آه و ناله و تخلیه ی انرژی خود و دیگران فکر کنیم آیا کار کوچک و موثری از ما بر می آید؟ اگر برنمی آید خود و دیگران را مصیبت زده نکنیم. 
اگر نمیتوانیم برای کسی کاری کنیم، میتوانیم که برایش دعا کنیم و قبول کنیم که خدا حکومتش را به حکمت خود اداره میکند.
به خودمان بگوییم قرار نیست همه ی مشکلات را تو حل کنی»

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ۱۵۷

آنها که از فرستاده (خدا) پیامبر امی» پیروی می‏کنند کسی که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می‏یابند و آنها را به معروف دستور می‏دهد و از منکر باز می‏دارد، پاکیزه‏ها را برای آنها حلال می‏شمرد، ناپاکها را تحریم می‏کند، و بارهای سنگین و زنجیرهائی را که بر آنها بود (از دوش و گردنشان بر می‏دارد آنها که به او ایمان آوردند و حمایتش کردند و یاریش نمودند و از نوری که با او نازل شده پیروی کردند آنان رستگارانند.
سوره مبارکه اعراف



یا اقرب من کل قریب
فصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر

⏩ ۳: مستند گفتن ، مستند شنیدن( پرورش تفکر انتقادی)⏩⏩

تفکر انتقادی به معنای رد نکردن هر چیز و نپذیرفتن هر چیز بدون دلیل و ملاک های درست» است.
اگر یاد بگیریم که حرفهای معتبر و منطقی بزنیم و برای شنیده ها دنبال سند و اعتبار سخن باشیم، بسیاری از شایعات، خرافات، و توطئه ها بی اثر میشود.
کشورهایی در اوج نا امنی وجود دارند که با تبلیغات، مهد امنیت نمایانده میشوند و کشوری دیگر در اوج امنیت و شکوفایی را با شایعه سازی و زیر سوال بردن مدام ، در استرس و احساس نا امنی نگاه میدارند. گرچه نا صحیح بودن بسیاری از شایعات ، بعدا معلوم میشود اما حس نیتی و نابسامانی برای مردم باقی میماند.

اگر یکی دو نفر خبری را بدهند، حتما صحت دارد؟
رگر بگویند خودمان دیدیم یا خودمان شنیدیم چه؟
آیا اتفاق افتاده که خودمان چیزی را اشتباه دیده یا ناقص و جابجا شنیده باشیم؟

از راهکارهای مدیریتی این است که :
        همیشه حرفی را بزن که بتوانی بنویسی، چیزی را بنویس که بتوانی امضا کنی و چیزی را امضا کن که بتوانی پایش بایستی.

- با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد؟      کی گفته؟     مامانم میگه
_ شنیده ای که میخواهند تاریخ ایران را از کتابهای مدارس حذف کنند؟        از کی شنیده ای؟        رومه ها نوشته اند.        کدام رومه؟      همین رومه.        همین رومه که امروز بعضی مطالبش تکذیب شد؟
_ شنیده ای که وزیر جدید میخواهد بین همه راهرو ها دیوار بکشد؟   کی گفته؟       همه میگویند.
اگر مطلبی را چند نفر بگویند، نظر همه است؟
اگر موضوعی را همه بگویند ، حتما درست است ؟

به نظر شما هر شنیده ای را باید نقل کرد و به دیگر ی گفت؟ آیا دهان بینی و زودباوری نشانه ی بی فکری نیست؟

پیامبر اعظم( ص) فرمودند: ای اباذر سخنان زاید را حذف کن و سخن به مقداری که نیازت را برآورد برای تو بس است.
ای اباذر در دروغگویی شخص همین بس که هرچه را بشنود نقل کند.
ای اباذر هیچ چیز برای حبس کردن طولانی در زندان سزاوار تر از زبان نیست.
ای اباذر ، خدا نزد زبان هر گوینده حاضر است، پس شخص باید از خدا پروا داشته باشد و بداند که چه میگوید.( مجالس صدوق، باب ۱۱۸، ص۳۳۹)
#درس_شانزدهم



یا سمیع
فصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر

۲ : خوب گوش کردن

آیا لازم است که به حرف دیگران خوب گوش کنیم؟ پاسخ های خود به این سوال را در ذهن بیاورید.
اگر عادت کنیم که فقط حرف بزنیمو از خاطرات و مشکلات و مسائل خود بگوییم، دیگر گوشی برای توجه به سخن دیگران نخواهیم داشت.
گاهی طرف مقابل از موضوعی میگوید و ما از موضوعی دیگر.
در حالی که ما دوست داریم وقتی درد دل میکنیم ، همه سراپا گوش باشند و عکس العمل مناسب نشان دهند.
فرض کنید موضوعی مطرح شده و چند نفر همزمان شروع به صحبت میکنیم و هر یک بی توجه به دیگران به سخن خود ادامه میدهد. در این شرایط از هر کدام میپرسد : آیا شما حرفهای آن یکی را شنیدید؟ آیا او متوجه حرف های شما شد؟ 
اگر هر کس نصفه و نیمه چیزی از سخن دیگری شنیده و منظور کامل او را متوجه نشده، پس هدف از این گفتگو چیست؟
آیا قرار است که هرکس فقط حرف خودش را بزند و برود؟ در این شرایط چگونه انتقال پیام، الفت و همدلی و همراهی اتفاق می افتد؟
یا اگر نقدی صورت بگیرد، نقد درست و منصفانه ای خواهد بود، یا با پیش فرض ها و پیش داوری های ذهن شنونده انجام گرفته است؟

چه خوب بود اگر بیشتر به دیگران مجال سخن گفتن و اظهار نظر میدادیم، بیشتر می شنیدیم و فکر میکردیم. چقدر تاکنون شنیدن همراه با سکوت، بدون هیچ دفاع و جواب را تجربه کرده ایم؟

امام صادق ( ع):
از اخلاق نادان، پاسخ دادن قبل از شنیدن و بحث کردن قبل از فهمیدن و حکم کردن به موضوعی است که نمیشناسد.

سوره مبارکه ملک :

وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ ۱۰

و گویند اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم (۱۰)
#درس_پانزدهم



یا شفیع
آغاز فصل دوم با امید بر خداوند متعال

فصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر

۱: راهکارهای توجه به شرایط دیگران پرورش تفکر مراقبتی»

تو نمیتوانی دیگران را وادار کنی تا دوستت بدارند، تنها میتوانی دوست داشتنی باشی.»
حدود هشتاد درصد از آدم های موفق دنیا ، کسانی هستند که هوش اجتماعی بالایی دارند، نه کسانی که صرفا هوش درسی داشته و نمرات عالی میگیرند. آدم هایی که در روابط خود با دیگران مراعات اخلاق، انصاف و شرایط را میکنند. آنها را میبینند و برایشان فکر میکنند.
مثل همانی که قبل از شروع به خوردن، فکر میکند که دست دیگران هم به غذا میرسد؟ میگوید ، برای شما اول بکشم؟ وقتی در حال رانندگی حس میکند که اتومبیلی میخواهد به چپ بپیچد، به او راه میدهد تا بتواند رد شود. در خانواده فکر میکند همسرش با چه امید و آرزویی پا به زندگی او گذاشته است و از خود میپرسد: من برای پیشرفت و نشاط او چه کمکی میتوانم بکنم.» هرکه این بلوغ اجتماعی را پیدا کند دوست داشتنی میشود.
پرورش تفکر مراقبتی نیازمند توجه به دیگران از زاویه نگاه آنهاست.علی ( ع) میفرمایند: تو را در ادب کردن نفس همان بس که از آنچه انجام دادنش را برای دیگران نمی پسندی بپرهیزی».
به بیان دیگر اینکه آنچه بر خود نمی پسندی به دیگران روا نداری. اما باید از نگاه او و خواسته ها و شرایط او نگاه کنی. نه اینکه بگویی اگر من بودم این رنگ و این جنس لباس میپوشیدم. ببین او چه رنگ و جنسی را دوست دارد و او احترام و توجه را چگونه معنی میکند. به بعضی باید هدیه داد و از بعضی دیگر باید هدیه گرفت تا احساس رضایت و شادی کنند.
بهترین زندگی را کسی دارد که دیگری به خاطر بودن او به خوشی زندگی میکند. امام رضا ( ع)
#درس چهاردهم



فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

17: تدبر در هدف

خداوندی که این جهان را بنا کرده می فرماید: و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما لاعبین (16، سوره مبارکه انبیا) ما آسمان و زمین را برای بازیچه نیافریدیم.
درک مقصد حیات و حرکت حساب شده در مسیر آن، لحظه های زندگی انسان را معنا می بخشد و جهت و استحکام قدم های او را تنظیم می کند.

به عقیده ی ما، بشر یک میلیون اشتباه ندارد، بلکه تنها و تنها یک اشتباه مرتکب شده است آن این است که: هدف و ایده آل زندگی خود را نمی داند. علامه محمدتقی جعفری (کتاب تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی)

آنکه در مشکلات خود و دیگران غوطه ور شده و راه خلاص را نمی داند، کافی است چند سوال مهم را از خود بپرسد: از زندگی ات چه می خواهی؟ آنگاه که پاسخ خود را دریافت، سوال دوم را بپرسد: به خاطر آن چه کار حاضری بکنی؟ پس ابتدا هدف را مشخص می کنیم سپس وارد مرحله بعدی می شویم: تدبر در انتخاب درست هدف (پیش بردن آن برای رسیدن به سطوح بالاتر حیات) و تعیین مسیر مناسب آن.
مثلا اگر می خواهیم در میان مردم و خانواده عزیز (محبوب ) محترم باشیم، آنگاه از خود بپرسیم: برای نیل به این هدف چه کنیم؟

امام صادق علیه السلام فرمودند: عمل کننده بدون بصیرت، مانند رونده بر غیر مسیر اصلی است. سرعت در رفتن، چیزی جز دور شدن بر او نمی افزاید. (کافی، ج1، ص106)

تدبر و بررسی در این هدف خاص، دریچه ای از سوالات متناسب با آن را به رویمان می گشاید: 
1⃣آیا مردم در برابر رفتارهای خوب و شایسته همیشه قدرشناسند؟
2⃣آیا عزت انسان در دست مردم است؟
3⃣آیا این هدف برای زندگی کافی است؟
4⃣آیا هر احترام ظاهری، وما حقیقی است؟
5⃣آیا انسان های بزرگ، مورد احترام همه بوده اند؟
6⃣آیا هدفی که بستگی به حال و رفتار دیگران دارد هدف خوبی برای ماست؟
7⃣آیا می توان به افق بالاتری رسید که احترام گذاشتن یا نگذاشتن دیگران خللی در آرامش ما ایجاد نکند؟

اگر هدف را معین کنیم، روش های مناسب برای تحقق آن را پیدا می کنیم، چون با هر شیوه رفتاری به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید.
با بررسی سوالات فوق، مثلا به این نتیجه می رسیم که داشتن عزت و احترام در تحقق اهداف والاتر زندگی موثر است.
حال تلاش می کنیم که تا حد امکان، اعتقادات و رفتارهای خود را در مسیر چنین هدفی قرار دهیم.
برای پیدا کردن مسیر، سوالات بعدی برایمان مطرح می شوند:
1⃣آیا نوع احترامی که انتظار داریم عاقلانه است؟
2⃣آیا می شود مردم را دوست نداشت و محبوب شد؟
3⃣آیا هر دلسوزی و اظهارنظری لازم است؟
4⃣آیا حفظ عزت دیگران در محبوبیت ما موثر است؟ در این راستا چه کنیم؟
5⃣آیا مطالعه رفتار افراد عزیز و محبوب برای رسیدن به این هدف موثر است؟ . 

اگر مراسمی برگزار می کنیم، اگر درس می خوانیم، اگر دوست می شویم، اگر قهر می کنیم، در هر انتخابی اگر ملاک های خاص را در نظر می گیریم، 
این چند سوال را مرور کنیم:
❓از این کار چه هدفی داریم؟
❓آیا این هدف مناسبی برای زندگی است؟
❓برای رسیدن به این هدف چه کارهایی کنیم و چه کارهایی نکنیم؟

عاقبت اندیشی یعنی در هر کار کوچک و بزرگی که انجام می دهیم، به علت و انگیزه و فایده و ضرورت و ثمره و ارتباط آن با نهایت کار خود توجه کنیم.
اگر خطا و انحراف است، رهایش کرده و اگر درست است، عوامل نزدیک شدن به آن را بررسی کرده و آن را تا بلندای رو کردن به "وجه رب اعلی" برسانیم.

کسی که مقصدش کوتاه و پایان یافتنی است و توان خود را محدود نگاه داشته، مورد خطاب این آیه است: فلا اقتحم العقبه
بالا نمی رود تا ببیند چقدر افق های بالا شکوهمندترند.
گمان می کند اگر چند خطی بخواند، چند سوره ای نگاه کند، یا لطفی، محبتی به کسی کند، دروازه های پایانی را طی کرده و دیگر راهی برای ادامه ندارد.

همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
#درس_سیزدهم-2



یا علام الغیوب

فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

16:حیا، عقل و ایمان

جبرئیل بر آدم علیه السلام نازل شد در حالی که حیا، عقل و ایمان را با خود آورده بود، به آدم گفت: خدایت سلام می رساند و می فرماید: از این سه خصلت یکی را انتخاب کن؟ آدم علیه السلام عقل را انتخاب کرد، جبرئیل به ایمان و حیا گفت: بروید. گفتند: خداوند به ما دستور داده که از عقل جدا نشویم. (ارشاد القلوب، ترجمه سلگی، ج1، ص 287)

پس ارتباط تنگاتنگی بین این سه مهم، وجود دارد. قطعا کمک به تقویت تعقل، باعث تقویت ایمان و حیای مطلوب خداست و چه خوب است، با حفظ حریم و حیایی که خداوند از ابتدا در نهاد هر کودکی قرار داده (با استفاده بچه ها و بزرگترها از لباس های پوشیده، فیلم ها، رفت و آمدها و سخنانی که حیای انسان را حفظ و تثویت می کند) عقل و ایمان را حفظ و تقویت کنیم.

پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله خبر از مطلب مهمی داده اند که: هر کس گناهی انجام دهد، بخشی از عقل او می رود و دیگر به او باز نمی گردد. (نقل از استاد علیرضا پناهیان، مَنْ قَارَفَ ذَنْبًا فَارَقَهُ عَقْلٌ لَمْ یرجع إِلَیْهِ ابدا، میزان الحکمة، ح 1576)

همچنین موسی بن جعفر علیه السلام فرموده اند: هشام، حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است و فحش و ناسزا از ستمگری است و ستمگری در جهنم است. (مواعظ امامان علیهم السلام (ترجمه بحارالانوار)، ص 268)

یک انسان خوب هم می تواند بد بشود. کافی است لحظه ای مراقبت از عقل، حیا یا ایمانش را تعطیل کند. 

حاجب اگر محاسبه با علی است 
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
#درس_سیزدهم



یا برهان
فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

14: تسلط عقل به جای هیجان.

تا وقتی هیجان بر ما مسلط است، تحت تاثیر هر عاملی خوشحال یا ناراحت می شویم. لحظه ای در حال خنده و لحظه ای بعد در حال گریه . چیزی بی دلیل نظرمان را جلب می کند و از چیزی بی دلیل بدمان می آید. 
به اندازه ای که عقل بر این احساسات سست غلبه کند، ثبات اخلاقی به وجود می آید و آن وقت است که می شود بر تعادل این شخص حساب کرد. شرایط اخلاقی و هیجانی کسانی که معلوم نیست تا چند لحظه دیگر کدام رویشان بالا می آید، نگران کننده است. 

اگر بخواهیم ترس، عصبانیت، ناامیدی، بی هویتی و بلاتکلیفی تبدیل به امنیت، امید، هدفمندی و جهت گیری های عاقلانه شود، کافی است خودآگاهی بهتر، کنترل بیشتر و درک حضور خداوند را تمرین کنیم.

پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند: لا یستقیمُ ایمان ُعبدٍ حتی یستقیمَ قلبُه . ایمان بنده ای استوار نگردد، تا دل او استوار شود (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص 337).
#درس_دوازدهم



یا عالم السر
فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

۱۳: سکوت و توجه ، عمق ایجاد میکند.

هشام، کم سخن گفتن، حکمت بزرگی است. خاموشی را از دست ندهید، زیرا خاموشی آسایش زندگی و کم گناه کردن و سبک بالی از خطاست. امام کاظم ( ع)
امیرالمومنین(ع): چه بسا سخنانی که جوابش سکوت است.

زیاده گویی و قیل و قال فرصتی برای اندیشه نمیگذارد. کسی که مرتب حرف میزند، ذهنی پراکنده پیدا میکند. از هر دری سخنی میگوید و به سراغ موضوع بعدی و حرف بعدی میرود.
اندیشه نیازمند توجه و تعمق است. نیازمند بهتر دیدن و بهتر شنیدن است. کسی که میخواهد بیشتر بفهمد و به عمق رویدادها پی ببرد از دیدنی ها و شنیدنی ها برای خود سوال مطرح میکند و به پاسخ پرسش ها می اندیشد. آن وقت است که از هر سوال به ده ها پاسخ قطعی و احتمالی میرسد.ذهنی که پر از پرسش است، از هر رویداد کوچک و بزرگ پیامی دریافت میکند و به فهم و عمق بیشتر میرسد.
فکر میکنیم اگر کنار حرم امام رضا( ع) جیغ بزنیم زودتر دعایمان مستجاب خواهد شد . شیطان میخواهد که حواس ما را پرت کند تا به گفت و شنود های بی حاصل و تماشا کردن های بی توجه بگذرانیم و این عمر بگذرد و تمام شود و برود.

امام صادق ( ع) میفرمایند: اگر نبود که شیطانها پیرامون دلهای بنی آدم دور میزنند، هر آینه انسان ها میتوانستند ملکوت آسمانها و زمین را ببینند. 
و نیز پیامبر( ص) میفرمایند: اگر زیاده روی شما انسانها در سخن گفتن نبود و اگر پریشانی و آشفتگی دلهایتان نبود، هر آینه شما هم میدید آنچه را که من میبینم و میشنیدید آنچه را که من میشنوم.

قرآن کریم( با توجه به سوره انفال آیه ۱۷۹) تقوا را شرط در تفکر و تذکر و تعقل دانسته و برای رسیدن به استقامت فکر و دریافت صحیح علم و رهایی آن از ناخالصی های اوهام حیوانی و القائات شیطانی شرط کرده که علم هم دوش عمل باشد.


     درس هشتم ۱۳۹۵/۳/۲۹»   
یا فارج کل مهموم
فصل اول: کلیات و اصول تفکر و تعقل

۱۰: خیال میکنیم حرص خوردن هم کار است.

از نظر مردم هرگونه تلاش یا فعالیتی  کار» محسوب میشود، خواه این عمل منجر به حرکت مثبت یا اثر خیری شودیا نشود.اما از نظر علم فیزیک تنها در شرایطی خاص که نیرویی باعث جابجایی جسمی شود، میتوان به آن واژه ی کار را نسبت داد.
دو نفر با هم دعوایشان میشود و هیچ کدام هم به حرف ما گوش نمیدهند.نمیتوانیم برایشان کاری کنیم اما حرص میخوریمهمه چیز را تعطیل کرده و دست از زندگی میکشیم.❌❌

اگر کسی خوب تلاش میکند، کتابی مینویسد،جایی را آباد میکند، با آدم های زیادی رفت و آمد دارد و ما نمیتوانیم مثل او باشیم، اما میتوانیم حرص بخوریم ، حسادت کنیم، اعتراض کنیم و از بخت بد خود ناله کنیم.

خیال میکنیم حرص خوردن هم کار است. کسی نمیداند خدا کدام کار کوچک یا بزرگ را بهتر می پذیرد.به جای آه و ناله و تخلیه ی انرژی خود و دیگران فکر کنیم آیا کار کوچک و موثری از ما بر می آید؟ اگر برنمی آید خود و دیگران را مصیبت زده نکنیم. 
اگر نمیتوانیم برای کسی کاری کنیم، میتوانیم که برایش دعا کنیم و قبول کنیم که خدا حکومتش را به حکمت خود اداره میکند.
به خودمان بگوییم قرار نیست همه ی مشکلات را تو حل کنی»

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ۱۵۷

آنها که از فرستاده (خدا) پیامبر امی» پیروی می‏کنند کسی که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است می‏یابند و آنها را به معروف دستور می‏دهد و از منکر باز می‏دارد، پاکیزه‏ها را برای آنها حلال می‏شمرد، ناپاکها را تحریم می‏کند، و بارهای سنگین و زنجیرهائی را که بر آنها بود (از دوش و گردنشان بر می‏دارد آنها که به او ایمان آوردند و حمایتش کردند و یاریش نمودند و از نوری که با او نازل شده پیروی کردند آنان رستگارانند.
سوره مبارکه اعراف


یا خبیر
فصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر

سخن نشانگر اندیشه است

سعدی شیرازی میگوید: دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن 
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی»
ضربالمثل ها میگویند: تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد.» 
یا اینکه: از کوزه همان برون تراود که در اوست.» پس کافی است کوزه را تکان دهی و بشنوی چه خبر است؟

اندیشمندان بشری به ارتباط متقابل زبان و تفکر پی برده اند. 
⚡⚡سخن گفتن، نوعی تفکر با صدای بلند است. لذا چگونه سخن گفتن نمایانگر چگونه اندیشیدن است.
گاهی هنگام بیان مسائل و مشکلات مان آنها را حلاجی کرده و به راه حل ها نیز می رسیم. گاهی هم فقط حرف می زنیم و حرف میزنیم، بی هیچ سود و فایده ای .چه بسا با مرور مکرر مشکلات و ناراحتی ها باعث خستگی و آزار بیشتر خود واطرافیان نیز شده ایم.

همانطور که سکوت و بی خیالی صرف ، کندی اندیشه و مشکلتت ارتباطی ایجاد میکند. شرکت در گفتگو های مفید میتواند تفکر و توجه را بیشتر کند و تفکر عاقلانه منجر به گفتگویی بجا ، با ادب، شادی آفرین و رشد دهنده میشود.
امیرالمومنین ( ع) فرمودند: سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا انسان در زیر زبان خود پنهان است.( نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص ۷۲۵)
#درس_هفدهم


یا ولی الحسنات
فصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر

۷: در هر قصه ای نقش آدم بد را بازی نکنیم

مطمئن باشیم که به تعداد کافی آدم بی فکر ، در عالم وجود دارد.چه نیازی است که برای هر کار ناراحت کننده، حرف نیش دار و خبر بد ، ما فورا داوطلب شویم؟
قبل از اینکه حرفی را به کسی بزنیم میتوانیم آن را در چندین حلقه از نای مورد بررسی قرار دهیم:

۱. در حلقه ی اول: آیا این حرف او را خوشحال میکند؟

۲.حلقه دوم: آیا این حرف برایش مفید است؟

۳. حلقه سوم: آیا نگفتن این حرف مشکلی ایجاد میکند؟

۴.حلقه چهارم: این حرف در چه شرایطی گفته شود بهتر است؟

۵.حلقه بعد:

اگر گفتید چرا زرافه ها حرف نمی زنند؟
ما داوطلب مخالفت و ایراد و انتقاد نیستیم. اما گاهی هم لازم است که کسی جلوی خطا و خلافی را بگیرد یا نظر مخالفش را اگر تاثیری دارد اعلام کند. ملاک این است که تاثیر مثبت یا منفی یا خنثی سخن را بسنجیم، نه اینکه فقط بگوییم و بگوییم.

اگر ناچار به ناراحت کردن یک نفر یا ناراحت کردن یک جمع باشیم، کدام را برمیگزینیم؟
اگر با طی مراحل قبلی به این نتیجه رسیدیم که لازم است خودمان این حرف را بزنیم ، شرایط مطلوب و زمینه سازی لازم را هم در نظر میگیریم
#درس_هفدهم



یا سامع الاصوات
فصل ۲: مهارتهای ارتباط موثر

خوب حرف بزنیم

ارتباط ، حیاتی ترین نیاز انسان و گفتگو یکی از مهمترین راههای ارتباط است.اگر یاد بگیریم که خوب حرف بزنیم، پیامهای بهتری را منتقل میکنیم و از سوء تفاهم ها و اختلا در روابط جلوگیری میشود.

ابتدا موضوع صحبت و مطلب اصلی را بیان کنیم، بعد توضیح بدهیم.

کوتاه و مشخص حرف بزنیم.

حرف دیگران را قطع نکنیم.

در سخن گفتن به شرایط مخاطب توجه کنیم و اگر توجه یا رغبت ندارد ، ادامه ندهیم.

پراکنده گویی نکنیم.

نرم سخن بگوییم.

امیرالمومنین ( ع): سخن نرم گوی تا دوستت بدارند.
#درس_هفدهم


یا ساتر العورات
فصل ۲ :(مهارتهای ارتباط موثر )
۵.خود تصحیحی [پرورش تفکر انتقادی]
اهل نقد بودن؛یعنی دنبال اصلاح و رشد خود بودن.بعضی شرکتهای نرم افزاری معتبر  در دنیا مبلغ قابل توجهی را تعیین میکنند برای پاداش به کسانی که بتوانند اشکالات برنامه شان را پیدا کنند؛اولین صفت کسی که میخواهد در مسیر درست حرکت کند،این است که از پیشنهادات و انتقادات استقبال کندو قبل از هر کسی خودش منتقد خویش است.خود تصحیحی باعث میشود قبل از هر تصمیم و رفتاری به خود بگوییم آیا این بهترین انتخاب است؟وبعد از هر اقدام بگوییم:آیا این بهترین اقدام بود؟افرادی که خود تصحیحی دارند با مرور وقایع و باز سازی صحنه ها در ذهنشان به تحلیل  ماجرا پرداخته و تشخیص و برهورد خود را زیر سوال میبرند تا کاستی های احتمالی را جبران کنند برخورد های بعدی را بهبود بخشند اگر قانونی رااشتباه در ذهن خود جای داده اند آن را به دادگاه تجدید نظر عقل بفرستند و اگر خوب عمل کرده اند به خود قوت قلب بدهندمثل بچه ها نباشیم که هر وقت از کسی شکایت دارند آخر ماجرا را تعریف میکنند.داستان را با حفظ جزئیات مثبت و منفی در رفتار و اندیشه خود مرور کنیم.
دقت در این روایت مارا از افراط و تفریط حفظ میکند لذا نقاط قوت وضعف خود را به درستی شناسایی میکنیم:
امام کاظم علیه السلام فرمودند:ازما نیست کسی که هرروز از خود حساب نکشد,اگر کار خوب کرده از خدا فزونی بخواهد و اگر کار بد کرده از خدا آمرزش خواهد  و نسبت به آن توبه کند
< اصول کافی,ترجمه کمره ای,ج۵،ص۵۵۹>


یا مرتاح
فصل دوم:مهارتهای ارتباط موثر

۴: کنترل پیش فرض ها
حال درونی بعضی اینگونه است: انگار همواره یک دست را حایل صورت کرده مبادا از کسی بخورد و دست دیگر را بالا برده و برای همه خط و نشان میکشد. نشانه اینکه کسی تفکر انتقادی دارد این است کهذهر حرفی را که بویی از مخالفت دارد ، رد نمیکند و با شروع کلام دیگری در پی پاسخ دادن نیست. یعنی بدون پیش فرض و سو گیری متعصبانه تا آخر به حرف گوش میدهد سپس بر مطلب فکر میکند.
به سلمان فارسی گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ فکر کرد و گفت : هر کدام از صراط عبور کند ، البته آن بهتر است.
مومن زیرک است و از یک سوراخ چند بار گزیده نمیشود، در عین حال امکان اینکه سخن حق، ابتکار جالب یا درس مفیدی را از افراد نادان یا مخالف خود دریافت کند ، بعید نمیداند.
عاقل کسی را به طور کلی رد یا قبول نمیکند.
قرار نیست راه حق و اثبات شده ای را رها کنیم و پای درس و رسانه هر کس و نا کس بنشینیم، اما اگر گذرمان به کسی افتاد که ادعایی یا خواسته ای داشت ، میتوان روی موضوع تامل کرد و مهر ابطال یا  قبول را از قبل صادر نکرد.
با پیش داوری و ذهنیت مثبت یا منفی به سراغ هر فرد یا موضوع رفتن، باعث قضاوتهای اشتباه میشود.
پیش فرض خطا این است که دین خدا و رسول را مساوی با رفتار آدم ها بدانیم.
ممکن است پدر یا مادری که خیر فرزندش را میخواهد، با اظهار نظر خطایی مانع خوشبختی او شود ، میشود ضمن درک آن خیرخواهی ، آن نظر خطا را نپذیرفت.
چه بسیار دختران و پسران مجرد مانده یا متاهل و نابسامانی که علت اصلی نابسامانیشان اطاعت از خواسته های اشتباه افراد ظاهرا دلسوز است.اگر جوانان ضمن حفظ احترام افراد، تن به هر امر و نهی نابجایی ندهند و گفتگو کردن یا سکوت و مقاومت در برابر معیارهای اشتباه را بیاموزند ، با پیروی از ملاک های درست عقلی و خدایی ، زندگی خود را از ناکامی نجات میدهند.
⏩سوره مبارکه اسرا آیه ۱۱
انسان همانگونه که در طلب خیر است( به دلیل شتابزدگی و عدم دوراندیشی) شر را به سوی خود میطلبد ، و انسان ( رشد نیافته) همواره شتابزده است.
#درس_شانزدهم


یا جابر العظم الکسیر
.
فصل دوم: مهارتهای ارتباط موثر

میگفت: خوب شد آمدی، داشتم دق میکردم. واقعا عروس هم عروس های قدیم. این قدر ناراحتم که نمیدانم چه بگویم؟ آخر شما بگو وقتی خودش مریض است، بچه اش مریض است، میتوانم بگویم به من ربطی ندارد؟ خوب سه روز است میروم کمکشان ، برایش غذا پخته ام، از بچه اش نگهداری کرده ام، هی رفته ام و آمده ام، این هم نتیجه اش. میگوید چرا این حرف ها را میزنید؟ 

آخر شما بگو آیا این حرفها مشکل دارد؟

 گفتم: حتما بچه ات این مریضی را از تو گرفته؛ خب راست میگویم، دروغ که نگفته ام. یک کلمه دیگر هم گفتم که: چرا مادرت برای کمک به تو نمی آید؟؛ یک حرف دیگر هم زدم. گفتم : آخ، دیگه خسته شدم». این سه کلمه این قدر ناراحت شدن دارد؟


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها